وقتي چشمانم را ميبندم خواب مرا نميبرد تو را مي اورد از ميان فرسنگ ها فاصله

3 روز پيش ... وقتي چشمانم را ميبندم خواب مرا نميبرد تو را مي اورد از ميان فرسنگ ها فاصله.

وقتي حصار غربت من تنگ مي شود ** هر لحظه بين عقل و دلم جنگ مي شود از بس فرار کرده ..... خواب مرا نمي برد تو را مي آورد ! از ميان فرسنگ ها فاصله . . . برچسب‌ها: فرسنگ ها, دوري, چشمانم, خواب, تو را. نويسنده ..... و با نگاه روياييت جاي جاي دلم را آذين ميبندم.

وقتي چشمانم را ميبندم... وقتي چشمـانم را روي هم مي گذارم. خواب مـرا نمي بـرد. تـــو را مي آورد ! از ميانــ فرسنگ ها فاصلـه ...! [ پنجشنبه نوزدهم دي 1392 ] [ 17:39 ] [ ويدا ] [ نظر ...

وقتي چشمانم را روي هم مي گذارم… خواب مرا نمي برد… تو را مي آورد!!! از ميان فرسنگ ها … فاصـــــــــــــــــــــــــــــــــــله… يادم باشد ... تنها تو رو مي بينم ،لحظات با تو بودن را و يک زندگي شيرين را ! و آخر سر نيز ..... چشــــم هايـم را مي بنــدم … گــوش هايــم را مي ...

خيلي وقت است که براي ديدنت چشم هايم را مي بندم ! وقتي چشمانم را روي هم مي گذارم. خواب مرا نمي برد. تو را مي آورد. از ميان فرسنگ ها فاصله. [ شنبه ?? بهمن???? ] [ 16:0 ...

بعضي ها دلشان را مي گذارند و مي روند. بعضي ها مي مانند ... و وقتي حرف ميزني دستهايم را در دستانت ميگيري . ... و من با چشماني خيس هرروز خودخواهانه کنار تو بودن رو طلب ميکنم. ... با تو چشمامو ميبندم. ... خواب مرا نمي برد… تو را برايم مي آورد!!! از ميان فرسنگ ها … فاصـــــــــــــــــــــــــــــــــــله! ... دلتنگي ودوست داشتن تورو را برايم مي اورد!

12 آگوست 2014 ... آن روز ها گنجشک را رنگ مي کردند و جاي قناري مي فروختن اين روز ها هوس را ... تنهآيے بآ همه ے دردے ?ـہ دآرد مرآ "مرد" بآر آورده... آنقدر ?ـہ بآ .... مي کشــــيد تو بجــــاي آنکه درکــــش کني ترکــــش کردي نــــامرد ! .... وقتي چشمانم را روي هم ميگزارم... خواب مرا نمي برد... تو را مي آورد... از ميان فرسنگ ها فاصله ..... چشمهايم را مي بندم.

بي تو موجم نمي برد زينجا ... يا رب چقدر فاصله ي دست و زبان است ... كه مي رهد. بانو. لالايي بخوان. مرا ببر ميان خواب خويش. سراغ دلم را هميشه از تو گرفته ام ... وقتي به سبز علف ها ... فرسنگ ها. ديني. به من ندارند. به رفتن زنده ام. نه. به رسيدن. راهم ببر. بي پرواي آن كه ... شكوه آسماني نگاهت چنان به وجدم مي آورد كه گويي از ... چشمانم را مي بندم .

1201- با تو حس شعر در من بيشتر گل ميکند. حال من خوب ... وقتي ناچــار به گريــختن باشـــي ، ..... وقتي چشمانم را روي هم مي گذارم ... خواب مرانمي برد ... تو را مي آورد !... از ميان فرسنگ ها فاصله.... [ سه‌شنبه ?0 بهمن ??9? ] [ 6:04 ب. .... تمام پرانتز ها را مي بندم.

... نميداني چه دردي دارد !وقتي حالم در واژه ها نمي گنجد. ... کجاي چهار فصل نام تو مي گنجد . . .؟ رويش از توست بهار ... خواب. وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم خواب مرا نميبرد تو را مي آورد... از ميان فرسنگها فاصله. + نوشته شده در سه ... وقت? که ب? قرارم. چشامو باز م?بندم.

2 آوريل 2013 ... دل کندن از اون همه عشقي که به تو داشتم ... و بعد مرا به دست خاک مي سپردي .... چشم هايم را مي بندم .... وقتي چشمانم را روي هم مي گذارم… خواب مرا نمي برد… تو را مي آورد!!! از ميان فرسنگ ها … فاصله… سياهه در يکشنبه ?9 شهريور ??9?ساعت ...

وقتي شب ها ميخوابم خواب مرا نمي برد . بلکه من به خواب ميروم . از ميان فرسنگ ها و فاصله ها به سوي خواستن هايم ميروم. خواستن هايي که شايد به ... چه قدر نام " مرد " بر شونه هاي نحيفش سنگيني مي کند. ... نه طاقت ديدن چروک زير چشمان عزيزي را دارم ... اما الآن ميدونم حالا حالا ها تا بهار موندم تا شکوفه ديدن مونده واسه همين چشمامو به روي پنجره ميبندم.

احساس غربتي ميکنم که گويي فرسنگ ها با هم فاصله داريم . ... و در گريز و فرار هايت مرا جا مي گذاري و نمي داني که اين جا گذاشتن ها چه بر سرم مي آورد . .... اشک هايم مي بارد? پاهايم خواب مي رود اما سقلمه اي که به من مي زني به خود مي آيم ? به خود مي ... مي نويسم و خاموش گريه مي کنم ? تو در جلوي چشمانم رژه مي روي ? روزي را به يا مي آورم که وقتي به ...

21 ژوئن 2013 ... وقتي چشمانم رو روي هم مي گذارم ، خواب مرا نمي برد ... تو. را مي آورد از ميان فرسنگ ها فاصله. برچسب‌ها: ... حتي اگر هم برآورده شوي ، باز هم تو را آرزو مي کنم. برچسب‌ها: ..... عاشقانه چشمهايم را ميبندم و تو را در خيالم تصور ميکنم نمي داني که

تو بايد فقطــــــــــــــــ مالــــــــ خودم باشيــــــــ ـــــــــ ... ?وقتي به عکس ِ سياه و سفيد اين قاب ِ طاقچه نشين ?نگاه مي کنم، ... وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم خواب مرا نميبرد ، تو را مي آورد ، از ميان فرسنگها فاصله . ... پلکهايم را به اميد ديدن تو ميبندم

وقتي که به جاي بمان ، مي گويي هر طور راحتي ، بوي خيانت مي دهي. ... کم اورده ام...! حكايت من،حكايت كسي است:كه عاشق دريابود، اماقايق نداشت؛دلباخته .... بماند که نه آنقدر فاصله ها زياد شده که هر چه فرياد ميزنم گويا نه تو صدايم را مي شنوي نه هيچ ... خوابم نمي برد. .... ميبندم که رهايم نکني. ... يا به افسونگرى چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد ؟

1201- با تو حس شعر در من بيشتر گل ميکند. حال من خوب ... وقتي ناچــار به گريــختن باشـــي ، ..... وقتي چشمانم را روي هم مي گذارم ... خواب مرانمي برد ... تو را مي آورد !... از ميان فرسنگ ها فاصله.... [ سه‌شنبه ?0 بهمن ??9? ] [ 6:04 ب. .... تمام پرانتز ها را مي بندم.

... نميداني چه دردي دارد !وقتي حالم در واژه ها نمي گنجد. ... کجاي چهار فصل نام تو مي گنجد . . .؟ رويش از توست بهار ... خواب. وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم خواب مرا نميبرد تو را مي آورد... از ميان فرسنگها فاصله. + نوشته شده در سه ... وقت? که ب? قرارم. چشامو باز م?بندم.

2 آوريل 2013 ... دل کندن از اون همه عشقي که به تو داشتم ... و بعد مرا به دست خاک مي سپردي .... چشم هايم را مي بندم .... وقتي چشمانم را روي هم مي گذارم… خواب مرا نمي برد… تو را مي آورد!!! از ميان فرسنگ ها … فاصله… سياهه در يکشنبه ?9 شهريور ??9?ساعت ...

وقتي شب ها ميخوابم خواب مرا نمي برد . بلکه من به خواب ميروم . از ميان فرسنگ ها و فاصله ها به سوي خواستن هايم ميروم. خواستن هايي که شايد به ... چه قدر نام " مرد " بر شونه هاي نحيفش سنگيني مي کند. ... نه طاقت ديدن چروک زير چشمان عزيزي را دارم ... اما الآن ميدونم حالا حالا ها تا بهار موندم تا شکوفه ديدن مونده واسه همين چشمامو به روي پنجره ميبندم.

احساس غربتي ميکنم که گويي فرسنگ ها با هم فاصله داريم . ... و در گريز و فرار هايت مرا جا مي گذاري و نمي داني که اين جا گذاشتن ها چه بر سرم مي آورد . .... اشک هايم مي بارد? پاهايم خواب مي رود اما سقلمه اي که به من مي زني به خود مي آيم ? به خود مي ... مي نويسم و خاموش گريه مي کنم ? تو در جلوي چشمانم رژه مي روي ? روزي را به يا مي آورم که وقتي به ...

21 ژوئن 2013 ... وقتي چشمانم رو روي هم مي گذارم ، خواب مرا نمي برد ... تو. را مي آورد از ميان فرسنگ ها فاصله. برچسب‌ها: ... حتي اگر هم برآورده شوي ، باز هم تو را آرزو مي کنم. برچسب‌ها: ..... عاشقانه چشمهايم را ميبندم و تو را در خيالم تصور ميکنم نمي داني که

تو بايد فقطــــــــــــــــ مالــــــــ خودم باشيــــــــ ـــــــــ ... ?وقتي به عکس ِ سياه و سفيد اين قاب ِ طاقچه نشين ?نگاه مي کنم، ... وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم خواب مرا نميبرد ، تو را مي آورد ، از ميان فرسنگها فاصله . ... پلکهايم را به اميد ديدن تو ميبندم

وقتي که به جاي بمان ، مي گويي هر طور راحتي ، بوي خيانت مي دهي. ... کم اورده ام...! حكايت من،حكايت كسي است:كه عاشق دريابود، اماقايق نداشت؛دلباخته .... بماند که نه آنقدر فاصله ها زياد شده که هر چه فرياد ميزنم گويا نه تو صدايم را مي شنوي نه هيچ ... خوابم نمي برد. .... ميبندم که رهايم نکني. ... يا به افسونگرى چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد ؟

1201- با تو حس شعر در من بيشتر گل ميکند. حال من خوب ... وقتي ناچــار به گريــختن باشـــي ، ..... وقتي چشمانم را روي هم مي گذارم ... خواب مرانمي برد ... تو را مي آورد !... از ميان فرسنگ ها فاصله.... [ سه‌شنبه ?0 بهمن ??9? ] [ 6:04 ب. .... تمام پرانتز ها را مي بندم.

... نميداني چه دردي دارد !وقتي حالم در واژه ها نمي گنجد. ... کجاي چهار فصل نام تو مي گنجد . . .؟ رويش از توست بهار ... خواب. وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم خواب مرا نميبرد تو را مي آورد... از ميان فرسنگها فاصله. + نوشته شده در سه ... وقت? که ب? قرارم. چشامو باز م?بندم.

2 آوريل 2013 ... دل کندن از اون همه عشقي که به تو داشتم ... و بعد مرا به دست خاک مي سپردي .... چشم هايم را مي بندم .... وقتي چشمانم را روي هم مي گذارم… خواب مرا نمي برد… تو را مي آورد!!! از ميان فرسنگ ها … فاصله… سياهه در يکشنبه ?9 شهريور ??9?ساعت ...

وقتي شب ها ميخوابم خواب مرا نمي برد . بلکه من به خواب ميروم . از ميان فرسنگ ها و فاصله ها به سوي خواستن هايم ميروم. خواستن هايي که شايد به ... چه قدر نام " مرد " بر شونه هاي نحيفش سنگيني مي کند. ... نه طاقت ديدن چروک زير چشمان عزيزي را دارم ... اما الآن ميدونم حالا حالا ها تا بهار موندم تا شکوفه ديدن مونده واسه همين چشمامو به روي پنجره ميبندم.

احساس غربتي ميکنم که گويي فرسنگ ها با هم فاصله داريم . ... و در گريز و فرار هايت مرا جا مي گذاري و نمي داني که اين جا گذاشتن ها چه بر سرم مي آورد . .... اشک هايم مي بارد? پاهايم خواب مي رود اما سقلمه اي که به من مي زني به خود مي آيم ? به خود مي ... مي نويسم و خاموش گريه مي کنم ? تو در جلوي چشمانم رژه مي روي ? روزي را به يا مي آورم که وقتي به ...

21 ژوئن 2013 ... وقتي چشمانم رو روي هم مي گذارم ، خواب مرا نمي برد ... تو. را مي آورد از ميان فرسنگ ها فاصله. برچسب‌ها: ... حتي اگر هم برآورده شوي ، باز هم تو را آرزو مي کنم. برچسب‌ها: ..... عاشقانه چشمهايم را ميبندم و تو را در خيالم تصور ميکنم نمي داني که

تو بايد فقطــــــــــــــــ مالــــــــ خودم باشيــــــــ ـــــــــ ... ?وقتي به عکس ِ سياه و سفيد اين قاب ِ طاقچه نشين ?نگاه مي کنم، ... وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم خواب مرا نميبرد ، تو را مي آورد ، از ميان فرسنگها فاصله . ... پلکهايم را به اميد ديدن تو ميبندم

وقتي که به جاي بمان ، مي گويي هر طور راحتي ، بوي خيانت مي دهي. ... کم اورده ام...! حكايت من،حكايت كسي است:كه عاشق دريابود، اماقايق نداشت؛دلباخته .... بماند که نه آنقدر فاصله ها زياد شده که هر چه فرياد ميزنم گويا نه تو صدايم را مي شنوي نه هيچ ... خوابم نمي برد. .... ميبندم که رهايم نکني. ... يا به افسونگرى چشمانت كه مرا سوخت و خاكستر كرد ؟

15 مارس 2015 ... دور از خانواده در دياري که فرسنگ ها با ايران فاصله دارد ... وايبر را ... ماه ها ... اما ته دلم آن قدر دلخورم که با همه اشتياقم به تو، باز سکوت مي کنم و دوري .

20 فوريه 2013 ... دقت کردين که همه ي بدبختيامون مال خودمونه ، به شادي ها که ميرسه ميگن بيايد قسمت کنيم ؟ . . . وقتي که بيکاري ..... هواي فاصله سرد است ، من از کلاف دلم برايت خيال گرم مي بافم . . . خواستي ديگه نباشي ..... وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم ، خواب مرا نميبرد ، تو را مي آورد ، از ميان فرسنگها فاصله . .... چشم مي بندم به دروغ.

فاصله اي ست ... که نقش نمي گيرد. از هيچ. شاپرک عشق. به خواب مي کشاندم. (به پرنده) . و مي خواندم ... مرا به خورشيد چشمانت ... صداي تيشه ي فرهاد آمد ... ميان باغ تنهايي هزاران لاله از باران ... آن قصه ها که جان تو بنهفت! ليک. آن نهفته درد درون را. با تو. لبم نگفت. دلم گفت! .... برچسب‌ها: شعر کوتاه و هايکو, مهدي فرسنگي ..... چشم ها را مي بندم. ها.

و قرائتمان از بودنها فرسنگها فرسنگ فاصله دارد. و تو در ابرهاي ... منکه از تمام ديوارهاي شهر زلزله زده ي دل بي درد و پر هياهوي پسرک بلندترم رو به بلنداي گرماي تو آوردم.

18 جولاي 2015 ... مرا به ياد تو بيندازد. ... اگر آن روز آن لحظه دلتنگي مبهمي به سراغت آمد، غمگين نباش! ... تمام زندگي ميان دل و راه هاي پيش رو کلافه و سرگردان شديم. ... گاهي اين رنج ها را زندگي به تو هديه مي دهد و گاهي آدم هاي ديگر. .... من اما وقتي به سکوت مي رسم و اين سکوت به قول شاعري" سرشار از .... نفس عميقي مي کشم و در را مي بندم.

چي بگم اگه تو بودي گريه ها منو نمي برد، زندگي منو مي فهميد، روياهام به هم نمي خورد... کارت پستال ... وقتي نگاه مي کنم وتا فرسنگها کسي را پشت و پناهم نمي بينم.

17 ژانويه 2015 ... مگر مي شود مرا نپذيرد وقتي که با نواي بندگي صدايش ميکنم !! ?دوستت دارم .... چشمامـو ميبندم و به بعضي آدمـهـاي ديگر فکــر ميکنم ... به آدماے ..... من شانه ام خميده و خوابم نمي برد. برچسب‌ها: ... خوابـــ مرانمي برد، تورا را مي آورد ! از ميان فرسنگــــ ها فاصله... ! برچسب‌ها: ... چشماني را براي هميشه شيشه اي وبي احساس ميکند.

14 جولاي 2013 ... چشم‌هايم را مي‌بندم، ... وقتي نيستي نه هست‌هاي ما چونان که بايدند،نه بايدها ... ديوارهاي تو،ديوارهاي من،ديوارهاي فاصله بسيارند. آه. ... مرا از غصه ها و دلتنگي ها رها مي کند و به آرزوهايم نزديک مي کند .... ديدي که در آينه ي چشمان خيسم ،چشمان تو حتي يک ذره هم خيس نشد .... کاش هميشه در کنارم بودي تا دلتنگي به سراغم نمي آمد

15 مارس 2015 ... دور از خانواده در دياري که فرسنگ ها با ايران فاصله دارد ... وايبر را ... ماه ها ... اما ته دلم آن قدر دلخورم که با همه اشتياقم به تو، باز سکوت مي کنم و دوري .

20 فوريه 2013 ... دقت کردين که همه ي بدبختيامون مال خودمونه ، به شادي ها که ميرسه ميگن بيايد قسمت کنيم ؟ . . . وقتي که بيکاري ..... هواي فاصله سرد است ، من از کلاف دلم برايت خيال گرم مي بافم . . . خواستي ديگه نباشي ..... وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم ، خواب مرا نميبرد ، تو را مي آورد ، از ميان فرسنگها فاصله . .... چشم مي بندم به دروغ.

فاصله اي ست ... که نقش نمي گيرد. از هيچ. شاپرک عشق. به خواب مي کشاندم. (به پرنده) . و مي خواندم ... مرا به خورشيد چشمانت ... صداي تيشه ي فرهاد آمد ... ميان باغ تنهايي هزاران لاله از باران ... آن قصه ها که جان تو بنهفت! ليک. آن نهفته درد درون را. با تو. لبم نگفت. دلم گفت! .... برچسب‌ها: شعر کوتاه و هايکو, مهدي فرسنگي ..... چشم ها را مي بندم. ها.

و قرائتمان از بودنها فرسنگها فرسنگ فاصله دارد. و تو در ابرهاي ... منکه از تمام ديوارهاي شهر زلزله زده ي دل بي درد و پر هياهوي پسرک بلندترم رو به بلنداي گرماي تو آوردم.

18 جولاي 2015 ... مرا به ياد تو بيندازد. ... اگر آن روز آن لحظه دلتنگي مبهمي به سراغت آمد، غمگين نباش! ... تمام زندگي ميان دل و راه هاي پيش رو کلافه و سرگردان شديم. ... گاهي اين رنج ها را زندگي به تو هديه مي دهد و گاهي آدم هاي ديگر. .... من اما وقتي به سکوت مي رسم و اين سکوت به قول شاعري" سرشار از .... نفس عميقي مي کشم و در را مي بندم.

چي بگم اگه تو بودي گريه ها منو نمي برد، زندگي منو مي فهميد، روياهام به هم نمي خورد... کارت پستال ... وقتي نگاه مي کنم وتا فرسنگها کسي را پشت و پناهم نمي بينم.

17 ژانويه 2015 ... مگر مي شود مرا نپذيرد وقتي که با نواي بندگي صدايش ميکنم !! ?دوستت دارم .... چشمامـو ميبندم و به بعضي آدمـهـاي ديگر فکــر ميکنم ... به آدماے ..... من شانه ام خميده و خوابم نمي برد. برچسب‌ها: ... خوابـــ مرانمي برد، تورا را مي آورد ! از ميان فرسنگــــ ها فاصله... ! برچسب‌ها: ... چشماني را براي هميشه شيشه اي وبي احساس ميکند.

14 جولاي 2013 ... چشم‌هايم را مي‌بندم، ... وقتي نيستي نه هست‌هاي ما چونان که بايدند،نه بايدها ... ديوارهاي تو،ديوارهاي من،ديوارهاي فاصله بسيارند. آه. ... مرا از غصه ها و دلتنگي ها رها مي کند و به آرزوهايم نزديک مي کند .... ديدي که در آينه ي چشمان خيسم ،چشمان تو حتي يک ذره هم خيس نشد .... کاش هميشه در کنارم بودي تا دلتنگي به سراغم نمي آمد

15 مارس 2015 ... دور از خانواده در دياري که فرسنگ ها با ايران فاصله دارد ... وايبر را ... ماه ها ... اما ته دلم آن قدر دلخورم که با همه اشتياقم به تو، باز سکوت مي کنم و دوري .

20 فوريه 2013 ... دقت کردين که همه ي بدبختيامون مال خودمونه ، به شادي ها که ميرسه ميگن بيايد قسمت کنيم ؟ . . . وقتي که بيکاري ..... هواي فاصله سرد است ، من از کلاف دلم برايت خيال گرم مي بافم . . . خواستي ديگه نباشي ..... وقتي چشمانم را روي هم ميگذارم ، خواب مرا نميبرد ، تو را مي آورد ، از ميان فرسنگها فاصله . .... چشم مي بندم به دروغ.

فاصله اي ست ... که نقش نمي گيرد. از هيچ. شاپرک عشق. به خواب مي کشاندم. (به پرنده) . و مي خواندم ... مرا به خورشيد چشمانت ... صداي تيشه ي فرهاد آمد ... ميان باغ تنهايي هزاران لاله از باران ... آن قصه ها که جان تو بنهفت! ليک. آن نهفته درد درون را. با تو. لبم نگفت. دلم گفت! .... برچسب‌ها: شعر کوتاه و هايکو, مهدي فرسنگي ..... چشم ها را مي بندم. ها.

و قرائتمان از بودنها فرسنگها فرسنگ فاصله دارد. و تو در ابرهاي ... منکه از تمام ديوارهاي شهر زلزله زده ي دل بي درد و پر هياهوي پسرک بلندترم رو به بلنداي گرماي تو آوردم.

18 جولاي 2015 ... مرا به ياد تو بيندازد. ... اگر آن روز آن لحظه دلتنگي مبهمي به سراغت آمد، غمگين نباش! ... تمام زندگي ميان دل و راه هاي پيش رو کلافه و سرگردان شديم. ... گاهي اين رنج ها را زندگي به تو هديه مي دهد و گاهي آدم هاي ديگر. .... من اما وقتي به سکوت مي رسم و اين سکوت به قول شاعري" سرشار از .... نفس عميقي مي کشم و در را مي بندم.

چي بگم اگه تو بودي گريه ها منو نمي برد، زندگي منو مي فهميد، روياهام به هم نمي خورد... کارت پستال ... وقتي نگاه مي کنم وتا فرسنگها کسي را پشت و پناهم نمي بينم.

17 ژانويه 2015 ... مگر مي شود مرا نپذيرد وقتي که با نواي بندگي صدايش ميکنم !! ?دوستت دارم .... چشمامـو ميبندم و به بعضي آدمـهـاي ديگر فکــر ميکنم ... به آدماے ..... من شانه ام خميده و خوابم نمي برد. برچسب‌ها: ... خوابـــ مرانمي برد، تورا را مي آورد ! از ميان فرسنگــــ ها فاصله... ! برچسب‌ها: ... چشماني را براي هميشه شيشه اي وبي احساس ميکند.

14 جولاي 2013 ... چشم‌هايم را مي‌بندم، ... وقتي نيستي نه هست‌هاي ما چونان که بايدند،نه بايدها ... ديوارهاي تو،ديوارهاي من،ديوارهاي فاصله بسيارند. آه. ... مرا از غصه ها و دلتنگي ها رها مي کند و به آرزوهايم نزديک مي کند .... ديدي که در آينه ي چشمان خيسم ،چشمان تو حتي يک ذره هم خيس نشد .... کاش هميشه در کنارم بودي تا دلتنگي به سراغم نمي آمد